" گُـــــــــردآفرین "بانـــــــوی ایرانی
یک دسته از جشنهای اقوام آریایی، جشنهای آتش است که از میان دو جشن سده و جشن چهارشنبه سوری از شهرت بیشتری دارد. جشن آذرگان و جشن شهریورگان نیز از جشنهای آتش بودهاند که فراموش شدهاند. شواهد دلالت بر آن دارد که این جشن از اوایل قرن هفتم هجری به دست فراموشی سپرده شد، سپس با عناوینی دیگر از سدههای دهم معمول شد. «ایرانیان در یکی از چند شب آخر سال جشن سوری را که عادت و سنتی دیرینه بود، با آتشافروزی همگانی برپا میکردند.
بسم الله الرحمن الرحیم... نوروز روز بسیار با عظمتی است بنیاد جشن نوروز به بیش ازسه هزارسال پیش بازمیگردد ونخستین باراین رسم نیکو را جم ،پسرطهمورث نهاد وجمشید پسرش آنراادامه داد بی گمان کهن ترین چشن تاریخ بشری نوروزاست ،نوروزچشن تولد زمین وزمان ،جهان وجهانیان است در دین مبین اسلام نیزاین روز،گرامی داشته شده است . در ذاد المعاد از معلی بن خنیس که از خواص اصحاب امام صادق ( ع) بود روایت شده است که روز نوروز بر حضرت صادق (ع ) وارد شدم پس ایشان به من فرمود : آیا این روز را میشناسی گفتم فدایت شوم این روزی است که فارسها آن راگرامی میدارند ودرآن روز به یکدیگر هدیه میدهند امام فرمود به بیت عتیق که درمکه است که این امر تفسیری دارد که آنرا برای تو بیان میکنم پس ایشان فرمود ای معلی، نوروز روزی است که خداوند از بندگان خویش عهد وپیمان گرفت که اورا عبادت کنند وبرایش شریکی قرار ندهند وبه فرستادگانش ایمان بیاورند ونیز اولین روزی است که خورشید درآن طلوع کرد وباد دراین روز برای اولین بار وزیدند وگلها نیز درهمین روز شکوفه زدند واین روزی است که کشتی نوح برکوه جودی قرارگرفت وهزاران نفررا که خداوند امر کرده بود بمیرید زنده کرد . درنوروز بود که جبرئیل بر پیامبر نازل گشت ودراین روز بود که پیامبر اکرم حضرت علی ( ع) را بردوش خود گذاشتند تا بتها را بشکند وهمینطور حضرت ابراهیم (ع) دراین روز بتها را شکستند ودراین روز پیامبر به اصحاب خویش فرمان داد تا بااوبیعت کنند ودراین روز بودکه پیامبر حضرت علی را به وادی جن فرستادند تا از آنها بیعت بگیرند واین روزی است که مردم برای دومین بار با حضرت علی (ع) بیعت نمودند ودراین روز آنحضرت برخوارج پیروزشدند ودراین روز قائم ما مهدی بردجال غلبه میکند واورا برکناسه کوفه به دار می آویزد وما درنوروز هرسال منتظر فرج هستیم زیرا این روز از روزهای ما وشیعیان ما محسوب میشود .
یکشنبه 89 اسفند 22 :: 1:3 صبح :: مانده اثر از: گردآفرین
زنی که چادر مشکی همیشه بر سر داشت.... شکسته ، از لبه سنگ قبر سر برداشت... نگاه دوخت به باران ، به رنج نامه ابر... و ابرها دلش بی صدا ترک برداشت... طنین هق هق ابری سیاه پوش شکست... هنوز، کهنه پلاکی که کاشته شده بود... هزارنقطه تردید جای باور داشت... دوباره قلب خودش را مرور کرد، هنوز... به مرد گمشده اش عشق صد برابر داشت... سکانس آخر این ماجرا زنی که گریست... به روی شانه مردی در آخرین برداشت...
موضوع مطلب : شهادت, زنان, همسر, چادر, عشق, عشق زنان وبلاگ من منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ ![]() ![]() ![]() |
||