" گُـــــــــردآفرین "بانـــــــوی ایرانی
احمد از نعمت داشتن دست بی بهره است و فاطمه از نعمت داشتن پا
دیدنش خالی از لطف نیست........
زنی که چادر مشکی همیشه بر سر داشت.... شکسته ، از لبه سنگ قبر سر برداشت... نگاه دوخت به باران ، به رنج نامه ابر... و ابرها دلش بی صدا ترک برداشت... طنین هق هق ابری سیاه پوش شکست... هنوز، کهنه پلاکی که کاشته شده بود... هزارنقطه تردید جای باور داشت... دوباره قلب خودش را مرور کرد، هنوز... به مرد گمشده اش عشق صد برابر داشت... سکانس آخر این ماجرا زنی که گریست... به روی شانه مردی در آخرین برداشت...
موضوع مطلب : شهادت, زنان, همسر, چادر, عشق, عشق زنان وبلاگ من منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 95
بازدید دیروز: 13
کل بازدیدها: 306613
|
||