" گُـــــــــردآفرین "بانـــــــوی ایرانی
گوهر افشانی افشاگر یزید با بازماندگان کاروان کربلا از روی تحقیر سخن گفت و در حالی که متکبرانه شراب می نوشید نسبت به سر مقدس امام حسین(ع) که در مقابلش نهاده بود بی ادبی کرد و با چوب دستی خویش بر لب و دهان مبارک آن عزیز می زد. برخی شامیان نیز که با تبلیغات مسموم امویان چهره ای منفی از خاندان رسول خدا(ص) در ذهن داشتند با حضور در این مجلس و مشاهده ی حرکات و رفتارهای یزید اظهار خوش حالی می کردند. حضرت زینب(س) بار دیگر فرصت را غنیمت شمرد و با آن که جای گاهش بالاتر و والاتر از آن مجلس آلوده بود و جانش نیز در معرض خطر قرار می گرفت از جا برخاست و پس از حمد پروردگار و درود بر جد مکرمش خودبزرگ بینی یزید را نکوهش کرد و فرمود: «حال که ما را مغلوب و پیروزی را از آن خود می دانی گمان داری نزد خدا ارج و منزلتی نداریم!» آن حضرت با زیر سؤال بردن اصل و نسب یزید به او یادآور شد که خاندانت در روز فتح مکه تحت سلطه ی سربازان جد ما رسول خدا(ص) بودند، ولی آن حضرت به سبب بزرگواریش آنان را آزاد کرد. به نظر می رسد حضرت از بیان جمله ی یابن الطلقاء دو هدف داشته : 1) بیان سوابق و گذشته ی شوم آور خاندان یزید که همیشه علیه اسلام موضع می گرفتند 2) به او بفهماند آیا انصاف بود که در جواب آن نیکی ها که جد ما درباره اجداد تو انجام داد این گونه پاسخ گویی؟ ! پاک دامنی، حجاب و اعتقاد به ارزش ها از اهداف اساسی بانوی پاکی چون حضرت زینب(س) است. آن حضرت ضمن اعتراض به رفتار مغرضانه ی لشکریان یزید بیان کرد:«تحذیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا، قد هتکت ستورهنّ و ابدیت وُ جوهنن... [این عادلانه است] که زنان و کنیزان خود را پشت پرده جای دهی و دختران پیامبر اسلام را به اسیری ببری و بگردانی، در حالی که حجاب شان را هتک کردی و چهره های شان را نمایاندی...» حضرت در ادامه ی خطبه ی خویش عمل زشت یزید را مقطعی و زودگذر ندانسته که با یک عذرخواهی بتوان از آن گذشت پس فرمود: «... لعمری لقد نکات القرحه و استاصلت الشافه، با رأفتک دهم سید شباب اهل الحنه و ابن یعسوب الدین و شمس آل عبدالمطلب... به جانم سوگند با ریختن خون سرور جوانان بهشت و فرزند یعسوب الدین- علی (ع)- و خورشید تابان خاندان عبدالمطلب، نیشتر به زخم زدی و رگ و ریشه را قطع کردی.» دختر امیرالمؤمنین(ع) عاقبت کار یزید را یادآور شد و فرمود: « روزی خواهد آمد که آرزو کنی کاش دستت خشک شده بود و این عمل را انجام نمی دادی و مادرت هرگز به تو باردار نمی شد.» سپس آن حضرت با دلی سوخته و خسته از مصیبت های پی در پی و هتک حرمت ها، زبان به نفرین گشود و عرضه داشت«... اللهم خذ بحقنا و انتقم من ظالمنا و احلل غضبک علی من سفک دمائنا و نقض ذمارنا و قتل حماتنا و هتک عنا سد و لنا...؛ خدایا داد ما را بستان و انتقام ما را از ظالمان بگیر و خشم خود را نصیب کسانی ساز که خون ما را ریختند و پیمان ما را نگاه نداشتند و پیشینیان و یاران ما را کشتند و پرده ی حرمت ما را دریدند.» آن حضرت با قاطعیتی علی وار و مقاومتی بی نظیر و شجاعتی فاطمی در مقابل تمام مقامات حاضر در مجلس به مشروعیت نداشتن حکومت یزید تصریح کرد و با لحنی تحقیرآمیز کلامی گهربار و ارزش مند بر زبان جاری کرد «... و ما استضعاری قدرک. و لا استعظامی تقریعک توهماً... من مقام و منزلت تو را خوار و کوچک و سرکوب و توبیخ تو را بزرگ و لازم می شمارم.» سپس با بزرگ واری و عزت نفس از شرافت و نسب خویش گفت: «... فوالله الذی شرفنا بالوحی و الکتاب و النبوه و الانتخاب، لا تدرک امرنا و لا تبلغ غایتنا و لا تمحو ذکرنا و لا یرحض عنک عارها... به خدایی که ما را به وحی و قرآن و پیغمبری و برگزیدگی شرافت بخشید به خواسته ی خود نخواهی رسید و نمی توانی نام و یاد ما را بزدایی و از این عار و ننگ تبرئه نخواهی شد.» موضوع مطلب : حضرت زینب، زنان عاشورایی، دختر ایران زمین ،ashura وبلاگ من منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 33
بازدید دیروز: 13
کل بازدیدها: 306551
|
||