سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
" گُـــــــــردآفرین "بانـــــــوی ایرانی
خال و خط مرکز لطف و مدار حُسن
دایم به لطف طبع فلک از میان جان
می پرورد به ناز تو را در کنار حُسن
خرّم شد از ملاحت تو عهد دلبری
فرّخ شد از لطافت تو روزگار حُسن(1)
ای قصه بهشت ز کویت حکایتی
شرح جمال حور ز رویت روایتی
هر پاره از دل من و از غصه قصّه ای
هر سطری از خصال تو و ز رحمت آیتی
کی عطرسای مجلس روحانیان شدی
گل را اگر نه بوی تو کردی رعایتی(39)
ای روی ماه منظر تو نوبهار حُسن

«حجاب» و «عفاف» دو ارزش راستین برای انسانها ـ به ویژه خداجویان و دین باوران پاک سیرت ـ محسوب می شود. حجاب مانع ظاهری است که چون صدف، گوهری گرانسنگ در آغوش خود حفظ می کند و نشان از بهای والا و چشمگیر آن دارد و عفاف حالتی درونی و نفسانی است که از شعله کشیدن هوا و هوس و پیشروی شهوت جلوگیری می کند.
این دو ویژگی برگرفته از اعتقادات ناب دینی و باورهای پاک الهی است؛

حجاب



یکی «پوشش ظاهری» است و دیگری «کوشش باطنی»؛ یکی «نماد بیرونی» در دیدگان افراد جامعه دارد و چون بیرقی برافراشته و شعاری نمایان همگان را به صلاح و رستگاری فرا می خواند و دیگری «نمود درونی» در سازماندهی اعضا و مدیریت چشم و گوش و دل و دیده دارد تا هر یک در مرحله ای صحیح و سازنده به کار گرفته شوند و در مرزهای ممنوع الهی متوقف گردند. آن عظمت و این عزّت موجب گردیده که افزون بر «حق الناس» بودن حجاب، «حقُ اللّه » نیز محسوب می شود و علاوه بر حفظ مصالح عمومی جامعه ـ که رسالتی سنگین برای پاک سرشتان و آسمانی صفتان است ـ طاعت و اطاعت پروردگار مهربان نیز دانسته شود تا هدفی والا و بالا یعنی: «مصون ماندن از گزند نگاههای هدف دار و مسموم و جلوگیری از لغزشها و سقوطهای هلاکت بار» فراهم شود. از این رو در نگاه سراسر بصیرت و بینش خردورزان، حجاب هرگز «محدودیت» نخواهد بود، بلکه «مصونیت» از حوادث زیانبار پیدا و ناپیدای جامعه محسوب می شود.
این نگرش از آن رو است که در سلسله معارف پاک و تابناک اسلام دختران و زنان ستایش بسیاری گردیده و چونان گوهری گرانبها و دُرّی درخشان و چشم نواز، لبریز از جاذبه و عظمت و زیبایی و عزّت دانسته شده اند. آن هنگام که دختران، ننگ خانه و خانواده و زنان موجودی زشت و زیانبار برای جامعه تلقی می شدند، رسول راستین و آسمانی اسلام دختران را «بهترین فرزندان»(2) بیان کرد و فرمود:
«نعم الولد البنات، مَلَطّفاتٌ مجهّزاتٌ مؤَنَساتٌ، مبارکاتٌ، مفلّیاتٌ؛(3)
دختران چه فرزندان خوبی هستند! زیرا گرم و بالطافتند، آماده به خدمتند، اُنس گیر و باالفتند، بابرکتند و پاکیزه اند.»
روزی که به آن حضرت مژده دختردار شدن دادند، چون اصحاب چهره در هم کشیدند، رو به آنان کرده فرمود:
«شما را چه می شود؟! گیاه خوشبویی است که آن را می بویم و روزیِ او هم بر عهده خداوند عز و جلّ است.»(4)
آن پیامبر پرمهر و سرشار از عشق و شیدایی به هنگام سخن در باره بانوان و مادران می فرمود:
«کلّما ازدادَ العبدُ ایمانا ازدادَ حُبّا للنساء؛(5)
بنده هرچه ایمانش را فزونی دهد، محبتش بر بانوان بیشتر خواهد شد!»
و در گفتاری گهربار جلوه ای دیگر از نگاه و نگرش عرشی خویش را بازگو نمود و فرمود:
«جبرییل آن قدر در باره زن به من سفارش کرد که گمان کردم طلاق زن سزاوار نیست، مگر در جایی که آشکارا مرتکب فحشا گردد(6) ... سفارش مرا در باره نیکی کردن به زنان بپذیرید چرا که آنان نزد شما اسیرند.»(7)
ظرافت و عزّت زنان در نگاه نورانی پیامبر اکرم(ص) به گونه ای است که آن حضرت در باره «احتمال» وسوسه های شیطانی و لغزشهای نفسانی نکاتی ارزشمند یادآور شده، فرموده اند:«زنان از میان مسیر عبور نکنند، بلکه در کنار دیوار و راه رفت و آمد داشته باشند؛(8) کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، در جای خلوتی که زنی نامحرم، صدای او را می شنود، نماند؛(9) هنگامی که زن در جایی نشست، بعد از آنکه از آنجا برخاست، کسی در جای او ننشیند تا اینکه گرمی آن از بین برود.»(10)

اخلاق نبوی، رفتار علوی
 

این نگاه و نگرش شایسته به وجود بانوان و دختران در پندار، گفتار و رفتار پیشوایان پاک و سخنان تابناک آنان به روشنی احساس می شود. به این سخن امام علی(ع) بنگریم که
به فرزند عزیز خود، امام حسن(ع) فرمود:
«... فَاِنَّ المرأة ریحانة لیست بقهرمانة؛(11)
همانا زن چون گیاهی خوشبو ـ لطیف و ظریف ـ است و مسؤول کارهای سخت و دشوار نیست.»
و در سختی بس زیبا و حقیقت گرا، مسؤولیت زنان را درخور توان روحی ـ جسمی و گرایشهای روانی آنان دانسته، پی ریزی کانونی سرشار از مهر و مهربانی و صفا و صمیمیت در خانه و تربیت نسلی تأثیرگذار و هدایت آفرین برای فردای جامعه معرفی کرده، می فرماید:
«جهادُ المرأة حُسْنُ التّبَعُّلْ؛(12)
جهاد زن، خوب شوهرداری کردن است.»
دیگر امامان معصوم(ع) نیز این بینش ناب را به افکار و احساس پیروان خود عرضه کردند تا هرگز زن موجودی ذلیل و بی ارزش جلوه گر نشود و یا در نگاه کوته فکرانِ بی اندیشه مایه ننگ خاندان تلقی نگردد.
امام صادق(ع) در زمان مردسالاریِ سرشار از خشونت و خشم جاهلیت با طنین روحانی سخن خویش فرمود:
«الامرأةُ الصّالِحَةْ خَیْرٌ مِنْ الف رجلٍ غیرِ صالح؛(13)
زن صالح، بهتر از هزار مرد ناصالح است.»
آن حضرت با سخن صادق خود «محبت به زنان را از اخلاق انبیای الهی»(14) تعریف کرد و «بیشترین خیر و خوبی را در زنان»(15) بیان نمود تا عیار و معیار زیباییها و زشتیها که همان «صلاحیت و شایستگی» است برای ارج گذاری زنان و مردان ثبت شود و ارزشهای واقعی بر پایه امتیازات حقیقی و معنوی و کمال و تکامل انسانیت ـ نه جنسیت ـ تعیین گردد.

فاطمه زهرا(ع)؛ ارزشهاو ضد ارزشهای زنان
 

زهرای مرضیه(ع) بانویی سرشار از بینش و بصیرت بود که در زمان جاهلیتِ تیره و تار، «کوثر» زنان و مردان آفرینش نام یافت و با سیره و سخن خود «فرهنگ برهنگی» و «برهنگی فرهنگیِ» دیروز و امروز را به خوبی مورد توجه قرار داد؛ الگویی ماندگار از شخصیت عظیم خویش به یادگار گذارد و جلوه های ارزشی و ضد ارزشی زنان را برای همیشه ایام ترسیم کرد.
او همانند پدر عزیز خود، «دختران را بهترین فرزندان پدران و مادران»(16) می دانست و افزون بر آن «میمنت و خوش قدمی زن را صاحب دختر شدن در اولین گام مادری»(17) معرفی می کرد؛ بانوان را انسانهای پرلطافت، گرم، باالفت، پاکیزه و سرشار از برکت می دید و آنان را برتر از گوهرهای گرانبها و دُرّهای قیمتی نیازمند «شناخت روشن نسبت به ارزش خویشتن» و «روشهای شایسته برای مصون ماندن از تیرهای بلا و پرتگاههای خطر» می دانست تا در پی این دو ویژگی برجسته چون خود در عرصه های مختلفِ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و اعتقادی حضور حرکت آفرین داشته باشند و هرگز فریب زر و زیور زندگی نخورند.
از این رو «نگرش جامع در پوشش کامل» را ضرورت نخست می شمرد تا پیش از «حجاب»، «عفاف» بانوان از بلندای عشق و اندیشه آنان لبریز شود و نمادهای مختلف این نگرش باطنی در پوشش ظاهری آنها جلوه گر گردد. بدین گونه او خود محیط خانه و خانواده را صاحب اهمیت و ارزشی بی کران می دید و حضور زنان را در خانه ـ در غیر زمانهای ضروری و تأثیرگذار در عرصه های گوناگون اجتماع ـ موجب عبادت و تقرّب به پیشگاه خداوند بزرگ می دانست و می فرمود:
«اَدْنی ما تکونُ مِنْ رَبّها ان تَلْزَمْ قَعْرَ بَیْتِها؛(18)
آن هنگام که زن در خانه می ماند، از همه حالات به پروردگارش نزدیکتر است.»
و روزی که رسول خدا(ص) بهترین چیز را برای بانوان سؤال کرد، دخت دلبند او، زهرای مرضیه پاسخ داد:
«خیرٌ لهنَّ اَنْ لا یَرْینَ الرّجال و لا یَرونَهنَّ؛(19)
بهترین چیز برای زنان آن است که نه آنان مردان ـ بیگانه ـ را ببینند و نه مردان ـ بیگانه ـ آنها را بنگرند.»
در این حال پیامبر(ص) او را در آغوش گرفت و این آیه را تلاوت فرمود:
«ذریّة بعضها من بعض؛(20)
ذریّه [برگزیده ابراهیم] که بعضی از آنان از بعضی دیگر برترند.»(21)
«ضرورت پوشش» برای بانوان به خاطر هندسه جسمی و ساختمان روحی زنان و جاذبه گفتار و رفتار فردی و اجتماعی آنها نکته ای برجسته در باورهای دخت آفتاب نسبت به زنان است، از این رو آن بانوی بزرگ دقت و حساسیت فراوان از خویش نشان می داد و شناختی بسیار روشن به جلوه ها و جاذبه های پیدا و ناپیدای زنان داشت.
روزی که رسول خدا(ص) همچون بسیاری از اوقات برای دیدار دخت دلبند خویش درِ خانه فاطمه(ع) را کوبید و فرمود: «السّلام علیکم، أدخل؟؛
سلام بر شما، آیا داخل شوم؟
چون صدای پاره تن خود زهرا(ع) را شنید که: «علیک السّلام یا رسول اللّه ! اُدخُل یا رسول اللّه ؛
سلام بر شما ای فرستاده الهی، داخل شوید ای پیامبر خدا!
پیامبر(ص) فرمود: اَدْخُلُ و مَنْ معی؟؛
آیا داخل شوم با کسی که همراه من است؟
بی درنگ زهرای عزیز(ع) پاسخ داد: «یا رسول اللّه ! لیس عَلَیَّ قناعٌ؛
یا رسول اللّه ـ اگر نامحرمی همراه شماست وارد نشوید که ـ چادر بر سر ندارم.
لحظاتی بعد چادر بر سر کرد و با احترام شایانی رو به پدر نمود و عرض کرد: «اُدْخُلْ وَ منْ مَعکْ؛(22)
داخل شوید با کسی که همراه شماست.»
روزی دیگر برتر از این دقت به لطافت و ظرافت زنان توجه فرمود و چون همراهی نابینا با پدر دید که قصد ورود به خانه دارد، اجازه زمانی برای پوشاندن خویش خواست، رسول خدا(ص) پرسشی امتحان گونه از دختر دلبند خود کرد و فرمود: دخترم! این مرد نابیناست [چرا خود را از او می پوشانی؟]
پاسخ داد: «اِنْ لم یَکُنْ یَرانی فَاِنّی اراهُ و هو یَشُمُّ الرّیح؛(23)
[پدرجان!] اگر او مرا نمی بیند، من او را می نگرم و او بوی زن را استشمام می کند.»
در این سخن درس آموز پرهیز از نگاههای به دور از لذت و به ویژگی پنهان زنان ـ که در بسیاری از زمانها خود نسبت به آن آگاهی ندارند ـ یعنی بوی خاص آنان توجه شده است تا در امروز و هر روز جوامع تمامی الگوپذیران با نگاهی همه سو نگر به شخصیت زنان بنگرند، نه او را در خانه ای حبس کنند و نه آنکه به دور از هر گونه کار لازم و شایسته و یا ضرورتی در کوچه و خیابان رها نمایند و بهانه ای از سر بی بهانه ای مطرح کنند و آنان را متمدن(!) روشنفکر(!) و یا آزاد و رها از هر گونه قید و بند(!) معرفی نمایند.
بی گمان «تعادل و تنظیم روابط»، پی آمدهایی چون حضور پرنشاط، سالم، شاداب و تأثیرگذار برای مردان و زنان در عرصه های مختلف خانواده و جامعه خواهد داشت و بن بستی از فساد و تباهی در هیچ یک از میدانهای فعالیت ایجاد نخواهد کرد.
همان گونه که زهرای اطهر(س) از یک سو خود را از برابر دیدگان نامحرم می پوشاند و یا از لطافت و ظرافت وجودی زنان سخن می گفت اما از سوی دیگر با پاک سیرتان و دین باورانی چون سلمان، عمّار، مقداد به گفتگو می پرداخت و آنان چنان اُنس و الفتی با محیط سالم و ملکوتی زندگانی فاطمه(ع) احساس می کردند که در پاره ای زمانها به کمک دخت رسول خدا(ص) در کارهای منزل می شتافتند!!(24)
فراتر از این جلوه، ابعاد حضور حرکت آفرین آن بانوی بصیر در صحنه های جهاد به عنوان مددکار رزمندگان اسلام و یا عرصه های سیاسی برای امداد امام زمان خود است که نشانگر نگاه ناب و نو و بینشی جامع و کامل از آن حضرت است.

اندک آشنایی با شیوه بایسته و شایسته فاطمه(ع) بیانگر این حقیقت و واقعیت انکارناپذیر و فطری است که آن حضرت مرز و معیار روابط مردان و زنان را با وجود «احتمال» انحراف و فساد مشخص فرموده است. آنجا که چنین پدیده ای احساس شود، بی گمان باید نشستها، گفتگوها و رفت و آمدها مهار و محدود شود و به کمترین مقدار ـ آن هم سالم و به دور از توفان فساد ـ قناعت گردد، نه آنکه «یقین» در لغزش مبنای روابط قرار گیرد که در این صورت محیط امن و اطمینان خانواده با آوار لذتها و خوشیهای زودگذر واژگون و میدان کار و تلاش سازنده اجتماع با توفان هواها و هوسها سرنگون می شود!!
به این ماجرای شیرین و دلنشین از زندگی امیر مؤمنان و فاطمه زهرا(ع) بنگریم تا برای شیفتگان صلح و سلامت و سعادت خود و خانواده، ارمغانی ماندگار فراهم سازیم و آموزه های آسمانی اسلام را که در سخن و سیره معصومان(ع) تجلی یافته است به دور از هر گونه سختی و تلخی و همراه با تعادل و تنظیم بدانیم.
پس از آنکه رسول اکرم(ص) کارهای درون خانه را به دخت عزیز خود و کارهای بیرون از منزل را به علی(ع) واگذار فرمود، زهرای اطهر(س) سخنی سرشار از بصیرت و بینایی ابراز کرد و فرمود:
«فلا یعلم ما داخلنی من السّرور الاّ اللّه باکفائی رسول اللّه تحمّل رقاب الرّجال؛(25)
به جز خدا کسی نمی داند که من چقدر خوشحال شدم از اینکه رسول خدا زحمت خانه مردان را به من واگذار کرد.»
آری به راستی:
به حُسن خلق و وفا کس به یار ما نرسد
تو را در این سخن انکار کار ما نرسد
اگرچه حُسن فروشان به جلوه آمده اند
کسب به حُسن و ملاحت به یار ما نرسد(26)
این نگرش اندیشمندانه موجب گردید که ـ بنا به سخن امام صادق(ع) ـ آن بانوی پارسا و اسوه [برای دوری از برخورد با بیگانگان] هر بامداد شنبه(27) به مزار شهیدان اُحد بشتابد و این روز را برای زیارت آنان و عبادت پروردگار برگزیند!
زهرای مرضیه؛ حجاب،

جلوه ها و جنبه ها
سلسله دستورها و توصیه های آسمانی اسلام برگرفته از «فطرت، اندیشه و عشق» روشن و روشنگر و دارای جلوه های جاودان در رابطه انسان با «خود»، «خلق» و «خدا» است. از این رو بسیاری از احکام و بایدها و نبایدها از نگاه آموزه های فقهی کاری مجاز است اما از نظر توصیه های اخلاقی عملی ممنوع شمرده می شود. همانند توصیه های درس آموز و انسان سازی که رسول اکرم(ص) به مسلمانان فرموده است که:
* زنان از میان مسیر عبور نکنند، بلکه در کنار دیوار و راه رفت و آمد داشته باشند!(28)
* کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، در جای خلوتی که زنی نامحرم صدای نفس او را می شنود، نماند!(29)
* هنگامی که زنی در جایی نشست، بعد از آنکه از آنجا برخاست، کسی در جای او ننشیند تا اینکه گرمی آن از بین برود!(30)
و یا سخن امام صادق(ع) به شیعیان خویش که:
وقتی که دختر به سن شش سالگی رسید، سزاوار نیست که او را ببوسی!(31)
این گفته های گرانبار گرچه نشان ممنوعیت یا حرمت ندارد اما از نظر اخلاقی عملی ممنوع حساب می شود زیرا زمینه گناه، دل مشغولی و وسوسه های شیطانی را فراهم می کند و چونان لغزشگاه و پرتگاه به سوی نافرمانیهای بعدی خواهد بود. از این رو آنان که عیار ایمان و اعتقادشان برتر است در این موارد خود را موظف به مراعات می کنند و آثار و برکات بسیار آنها را در امروز و فردای زندگی نصیب خویش می سازند.
این بینش موجب گردیده که گاه حکم برخی صفات به خاطر تغییر موضوع آنان، دگرگون شود. به طور مثال امیر مؤمنان علی(ع) فرمود:
«بهترین خصال زنان، بدترین صفات مردان است و آنها عبارت است از: کبر، ترس و بُخلْ!!»(32)
پس آن حضرت(ع) فلسفه تغییر حکم هر یک از این ویژگیها را بیان فرمود که تکبّر زنان در برابر بیگانگان مایه رام نشدن آنان در برابر خواست هوس بازان خواهد شد و بُخل زنان موجب حفاظت از مال خود و شوهران می گردد و کم جرأتی بانوان سبب حفظ و حراست آنان و پرهیز از هر گونه احتمالات خطرآفرین خواهد بود.
پرجاذبه تر از این سخن، گفتار رسول اکرم(ص) در بقیع است که سراسر بصیرت، تدبیر و دوراندیشی رهبران والا و فرزانه اسلام در باره جلوگیری از هر گونه انحراف پیروان خود خواهد بود.
امام علی(ع) می فرمود: در روزی بارانی و تیره و تار به همراه رسول خدا(ص) در بقیع نشسته بودم که زنی سوار بر الاغ عبور کرد. دست حیوان داخل گودالی افتاد و زن به زمین
خورد. با افتادن او، بی درنگ پیامبر اکرم(ص) چهره خویش را برگرداند.
اصحاب گفتند: ای رسول خدا! آن زن شلوار پوشیده است.
پیامبر(ص) سه بار فرمود: «اللّهم اغفر للمُتَسَرْوِلات؛
خدایا! زنانی که شلوار می پوشند [و از خانه بیرون می روند] را مورد مغفرت قرار بده.»
آنگاه توصیه ای اینچنین کرد:
ای مردم! از شلوار استفاده کنید چرا که از پوشاننده ترین لباسهای شماست و با آن زنانتان را هنگامی که از خانه خارج می شوند مصونیت بخشید.»(33)
این نگاه دقیق و همه سویه به سلسله نیازهای ظاهری و باطنی و ارزشهای پیدا و ناپیدای زنان در گفتار و رفتار فاطمه زهرا(ع) به خوبی آشکار بود، گرچه بسیاری از احتیاطها و ظرافتهای گفتاری و رفتاری آن حضرت دارای ممنوعیت خاص فقهی نبود بلکه نشان از عظمت روحی آن پاک بانو داشت.
اسماء بنت عمیس نقل می کند که در حضور فاطمه(ع) بودم که رسول خدا(ص) داخل شد، در حالی که گردنبندی طلایی که علی(ع) از سهم خود برای فاطمه خریده بود در گردن آویخته بود.
رسول خدا(ص) رو به زهرا(ع) کرد و فرمود: «دخترم! مبادا مردم با این گفته که «فاطمه دختر محمد است» تو را مغرور سازند اما بر تن تو لباس زورمندان باشد!»
پس از گفتار پیامبر(ص) زهرای مرضیه(ع) آن را از گردنش جدا کرد و فروخت و با آن بنده ای خرید و آزاد کرد و رسول خدا(ص) نیز به خاطر این کار شادمان شد.(34)
به یقین این شیوه همیشه جاودان سیره ای درس آموز برای خانواده های دین باور مذهبی است که بدانند بسیاری از کارهای مباح از نظر فقهی برای کسانی که رنگ دین بر خود دارند گاه مکروه و یا حرام خواهد بود زیرا نگرش دیگران را به مذهب تغییر خواهد داد.
گرچه استفاده از مواهب الهی و ظاهری آراسته، مناسب و دل آرا و روح بخش نه تنها برای آنان شایسته بلکه بایسته است تا بسیاری باوری چنین نیابند که مذهب مانع شادی و شادمانی صحیح است و یا دین اسلام دارای آموزه های سخت و سفت و دشوار است!!
از این رو بانویی که گردنبد حلال و مباح و اهدایی شوهر عزیز خود را به خاطر حفظ شأنیت و قداست خویش و خانواده در راه خدا انفاق می کند، حساسیت بسیار نسبت به پوشش متین و مناسب دارد، رو به شوهر خود می کند و می فرماید:
«و ما علی رأسی من قناع الا عبا نسجتها بصاع؛(35)
مقنعه و چادر مناسبی بر سر ندارم مگر چادری که آن را با یک من بافته ام.»
و همراه با چنین حساسیتی ستوده در حجاب و پوشش، دقتی بالا و عفتی والا از خود نشان می دهد. رو به اسماء بنت عمیس کرده می فرماید:
«ای اسماء! من این شیوه را که نسبت به بانوان انجام می شود و [در مراسم بعد از مرگ[ پارچه ای روی جنازه زن نمی اندازند و شخص پوشش لازم ندارد و جسد نمایان است ناروا می شمرم و نمی پسندم.»
اسماء گفت: ای دختر رسول خدا! آیا چیزی را که در سرزمین حبشه دیدم به شما نشان دهم؟
پس از آن چوبهای تری فراهم ساخت، آنها را خم کرد، سپس پارچه ای روی آنها انداخت [و تابوتی ساخت] فاطمه(ع) با دیدن آن فرمود:
«چقدر این خوب و زیباست! چرا که به واسطه آن، زن از مرد باز شناخته می شود (در نتیجه نسبت به شؤون پیکر زن رعایت لازم صورت خواهد گرفت) پس آنگاه که من جان سپردم، تو و علی مرا غسل دهید و هیچ کس دیگر بر من وارد نشود.»
آن اندوه و این احساس مسؤولیت برای پس از مرگ در حالی است که همه می دانیم با پایان حیات هیچ مسؤولیتی فقهی برای انسان در انجام مراسم غسل، کفن و یا تشییع وجود ندارد، اما فاطمه، فاطمه است و پاره تن رسول خدا و همسر علی مرتضی! او به بانوان نسلها و عصرهای بعدی درس حجاب و عفاف را تا آخرین لحظه حضور روحانی و جسمانی در دنیا می دهد و این اندوه تلخ اما مقدس خود را با لبخندی شیرین و دلنشین پایان می برد، زیرا با دیدن تابوت، تنها و آخرین تبسمی(36) که بعد از رحلت رسول خدا(ص) از او دیده شد همان بود و بس! آن عزیز الهی در پایان اسماء را دعا کرد و فرمود:
«استرینی سترکِ اللّه من النّار؛(37)
پیکر مرا بپوشان خداوند تو را از عذاب آتش دوزخ خود بپوشاند.»(38)
و با چنین اندیشه شفافی به دیدار معبود خود شتافت.

رسول اکرم(ص):
کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، در جای خلوتی که زنی نامحرم صدای نفس او را می شنود، نماند!


1 ـ دیوان حافظ، غزل 386 (گزیده).
2 ـ مستدرک الوسایل، ج15، ص116.
3 ـ وسایل الشیعه، ج15، ص100.
4 ـ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج13، ص481.
5 ـ بحارالانوار، ج103، ص228.
6 ـ مستدرک الوسایل، ج14، ص121.
7 ـ همان، ج14، ص251 و 253.
8 ـ وسایل الشیعه، ج14، ص132.
9 ـ تنبیه الخواطر، ج2، ص91.
10 ـ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج3، ص467.
11 ـ نهج البلاغه، نامه 31، ص405.
12 ـ بحارالانوار، ج103، ص252.
13 ـ وسایل الشیعه، ج14، ص123.
14 ـ کافی، ج5، ص320.
15 ـ وسایل الشیعه، ج14، ص11.
16 ـ مستدرک الوسایل، ج15، ص116.
17 ـ همان، ص111.
18 ـ بحارالانوار، ج43، ص92.
19 ـ حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج2، ص40.
20 ـ آل عمران، آیه 34.
21 ـ مناقب ابن شهر آشوب، ص341؛ ر.ک: بحارالانوار، ج43، ص91 و 92.
22 ـ محجة البیضاء، ج6، ص103 و ج7، ص324؛ لئالی الاخبار، ج1، ص83؛ نورالثقلین، ج3، ص587.
23 ـ بحارالانوار، ج43، ص91 و ج101، ص38؛ کوکب الدرّی، ج1، ص149؛ احقاق الحق، ج10، ص258.
24 ـ عوالم المعارف، ج11، ص130 و 264؛ کوکب الدرّی، ج2، ص175؛ بحارالانوار، ج104، ص88؛ دلائل الامامه، ص87؛ امالی شیخ طوسی، ص573؛ امالی شیخ صدوق، ص506؛ تفسیر فرات کوفی، ص525.
25 ـ وسایل الشیعه، ج14، ص123.
26 ـ دیوان حافظ شیرازی.
27 ـ بحارالانوار، ج43، ص90.
28 ـ وسایل الشیعه، ج14، ص132.
29 ـ تنبیه الخواطر، ج2، ص91.
30 ـ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج3، ص467.
31 ـ وسایل الشیعه، ج14، ص171.
32 ـ بحارالانوار، ج74، ص175.
33 ـ تنبیه الخواطر، ج2، ص78؛ مستدرک الوسایل، ج3، ص243.
34 ـ بحارالانوار، ج43، ص26.
35 ـ بحار، ج35، ص240.
36 ـ ذخائر العقبی، ص53.
37 ـ کشف الغمه، ج2، ص67؛ الاستیعاب، ج2، ص752 و ج4، ص378؛ السنن الکبری، ج4، ص34.
38 ـ شایان بیان است که در برخی احادیث این نکته وجود دارد که اسماء می گوید فاطمه(ع) رو به همسر خود کرده فرمود:
«اوصیک یابن عم ان تتخذ لی نعشا فقد رأیتُ الملائکة صَوّروا صورته؛
وصیت می کنم به شما ای پسرعمو که برای من تابوتی درست کنید همان گونه که ملائکه شکل آن را به من نشان دادند.»
با شنیدن این سخن خدمت حضرت، از حبشه یاد کردم و تابوتهای آن دیار را ترسیم کردم، حضرت خوشحال شد و فرمود:
«اصنعی لی مثله اُسترینی سترک اللّه من النار؛
ای اسماء! برای من تابوتی مثل آن درست کن، مرا بپوشان، خدا تو را از آتش دوزخ حفظ فرماید. (ر.ک: السنن الکبری، ج4، ص34؛ ذخائر العقبی، ص53؛ حلیة الاولیاء، ج2، ص43).
39 ـ دیوان حافظ، غزل 428.



موضوع مطلب : حجاب و اسلام،جنبه های حجاب،زن ایرانی،حجاب دختر ایران زمین،اسلام


چهارشنبه 90 خرداد 18 :: 1:56 عصر ::  مانده اثر از: گردآفرین

وبلاگ من

سلام...من گُردآفرینم . شخصیتی از شاهنامه فردوسی. سرباز بانوی ولایت و مبارز ایران زمین هستم.....
پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 66
کل بازدیدها: 302138