" گُـــــــــردآفرین "بانـــــــوی ایرانی
** یک ثانیه از عمر همین یک شب یلدا ** ** باعث شده تا صبح به یمنش بنشینیم **
** ده قرن زه عمر پسر فاطمه طی شد ** ** یک شب نشد از هجر قیامش بنشینیم **
موضوع مطلب : یلدا،دختر ایران زمین،emam zaman
گوهر افشانی افشاگر یزید با بازماندگان کاروان کربلا از روی تحقیر سخن گفت و در حالی که متکبرانه شراب می نوشید نسبت به سر مقدس امام حسین(ع) که در مقابلش نهاده بود بی ادبی کرد و با چوب دستی خویش بر لب و دهان مبارک آن عزیز می زد. برخی شامیان نیز که با تبلیغات مسموم امویان چهره ای منفی از خاندان رسول خدا(ص) در ذهن داشتند با حضور در این مجلس و مشاهده ی حرکات و رفتارهای یزید اظهار خوش حالی می کردند. حضرت زینب(س) بار دیگر فرصت را غنیمت شمرد و با آن که جای گاهش بالاتر و والاتر از آن مجلس آلوده بود و جانش نیز در معرض خطر قرار می گرفت از جا برخاست و پس از حمد پروردگار و درود بر جد مکرمش خودبزرگ بینی یزید را نکوهش کرد و فرمود: «حال که ما را مغلوب و پیروزی را از آن خود می دانی گمان داری نزد خدا ارج و منزلتی نداریم!» آن حضرت با زیر سؤال بردن اصل و نسب یزید به او یادآور شد که خاندانت در روز فتح مکه تحت سلطه ی سربازان جد ما رسول خدا(ص) بودند، ولی آن حضرت به سبب بزرگواریش آنان را آزاد کرد. به نظر می رسد حضرت از بیان جمله ی یابن الطلقاء دو هدف داشته : 1) بیان سوابق و گذشته ی شوم آور خاندان یزید که همیشه علیه اسلام موضع می گرفتند 2) به او بفهماند آیا انصاف بود که در جواب آن نیکی ها که جد ما درباره اجداد تو انجام داد این گونه پاسخ گویی؟ ! پاک دامنی، حجاب و اعتقاد به ارزش ها از اهداف اساسی بانوی پاکی چون حضرت زینب(س) است. آن حضرت ضمن اعتراض به رفتار مغرضانه ی لشکریان یزید بیان کرد:«تحذیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا، قد هتکت ستورهنّ و ابدیت وُ جوهنن... [این عادلانه است] که زنان و کنیزان خود را پشت پرده جای دهی و دختران پیامبر اسلام را به اسیری ببری و بگردانی، در حالی که حجاب شان را هتک کردی و چهره های شان را نمایاندی...» حضرت در ادامه ی خطبه ی خویش عمل زشت یزید را مقطعی و زودگذر ندانسته که با یک عذرخواهی بتوان از آن گذشت پس فرمود: «... لعمری لقد نکات القرحه و استاصلت الشافه، با رأفتک دهم سید شباب اهل الحنه و ابن یعسوب الدین و شمس آل عبدالمطلب... به جانم سوگند با ریختن خون سرور جوانان بهشت و فرزند یعسوب الدین- علی (ع)- و خورشید تابان خاندان عبدالمطلب، نیشتر به زخم زدی و رگ و ریشه را قطع کردی.» دختر امیرالمؤمنین(ع) عاقبت کار یزید را یادآور شد و فرمود: « روزی خواهد آمد که آرزو کنی کاش دستت خشک شده بود و این عمل را انجام نمی دادی و مادرت هرگز به تو باردار نمی شد.» سپس آن حضرت با دلی سوخته و خسته از مصیبت های پی در پی و هتک حرمت ها، زبان به نفرین گشود و عرضه داشت«... اللهم خذ بحقنا و انتقم من ظالمنا و احلل غضبک علی من سفک دمائنا و نقض ذمارنا و قتل حماتنا و هتک عنا سد و لنا...؛ خدایا داد ما را بستان و انتقام ما را از ظالمان بگیر و خشم خود را نصیب کسانی ساز که خون ما را ریختند و پیمان ما را نگاه نداشتند و پیشینیان و یاران ما را کشتند و پرده ی حرمت ما را دریدند.» آن حضرت با قاطعیتی علی وار و مقاومتی بی نظیر و شجاعتی فاطمی در مقابل تمام مقامات حاضر در مجلس به مشروعیت نداشتن حکومت یزید تصریح کرد و با لحنی تحقیرآمیز کلامی گهربار و ارزش مند بر زبان جاری کرد «... و ما استضعاری قدرک. و لا استعظامی تقریعک توهماً... من مقام و منزلت تو را خوار و کوچک و سرکوب و توبیخ تو را بزرگ و لازم می شمارم.» سپس با بزرگ واری و عزت نفس از شرافت و نسب خویش گفت: «... فوالله الذی شرفنا بالوحی و الکتاب و النبوه و الانتخاب، لا تدرک امرنا و لا تبلغ غایتنا و لا تمحو ذکرنا و لا یرحض عنک عارها... به خدایی که ما را به وحی و قرآن و پیغمبری و برگزیدگی شرافت بخشید به خواسته ی خود نخواهی رسید و نمی توانی نام و یاد ما را بزدایی و از این عار و ننگ تبرئه نخواهی شد.» موضوع مطلب : حضرت زینب، زنان عاشورایی، دختر ایران زمین ،ashura در شهر بی وفایان کوفه مرکز حکومت امام علی(ع) و جای گاه رهبری ایشان بود و در همان دوران، حضرت زینب کبرا(س) در این شهر در اوج عزت و شکوه زندگی می کرد و خانه اش محل مراجعه ی زنان بسیاری بود که با مشاوره و ارشادش درس ایمان و زندگی می گرفتند و به این مصاحبت و مباحثه افتخار می کردند. اهالی این سرزمین، پیرو ولایت امیرالمؤمنین(ع) و محب اهل بیت(ع) بودند و بیش ترین تأثیر را از رفتار و کردار و شیوه ی حکومتی آن حضرت(ع) فرا گرفتند. اما چه اتفاقی افتاد که بعد از بیست سال وضعیت آن شهر چنان دچار گسیختگی، رخوت، تناقض و بی وفایی گشت که ناگوارترین حادثه ی تاریخ به واسطه ی سستی آنان رقم خورد؟!
شهری که یادگارهای زیادی از دوران ولایت امیرالمؤمنین(ع) با خود داشت، اکنون پذیرای دختر والاتبارش گردیده بود. کوفه زینب را خوب می شناخت. زنانی که در آن روز سی سال بیش تر نداشتند و حشمت او را در دیده ی مسلمانان و عزتش را در چشم پدر دیده بودند، حال شاهد بودند که او بدون یار و یاور، سوار بر مرکبی بی جهاز و بدون هیچ احترامی هم راه با سرهای بریده و بر سر نیزه شده ی عزیزانش، با نان و خرما مورد ترحم واقع می شود. این جا بود که دختر امیرالمؤمنین(ع) فرمود: ای مردم صدقه بر ما حرام است و مردم کم کم فهمیدند چه جنایتی رخ داده و چه عزیزی در خون تپیده و به چه خسارتی مبتلا شده اند. به دنبال این شرم ساری حضرت زینب(س) با کمال وقار و در حالی که بر احساسات خود مسلط بود، شجاعانه لب به سخن گشود و خطبه ای فصیح ایراد نمود. شاید تا آن زمان به دلیل نجابت و صیانت از دید نامحرمان چنین سخن نگفته بود. بشیر بن خزیم اسدی گوید: « زینب (س) دختر علی(ع) را در آن روز دیدم، به خدا سوگند زن با حیایی که تا آن روز سخنورتر از او ندیدم. گویی کلمات از زبان گویای امیرالمؤمنین(ع) جاری بود. او به مردمی که هم همه می کردند و می گریستند اشاره کرد و فرمود: ساکت شوید! ناگهان نفس ها در سینه ها حبس شد و زنگ شتران از صدا افتاد.»راوی این خطبه از کسانی بود که حضرت علی(ع) را از نزدیک دیده و سخن رانی های آن حضرت را شنیده بود. در شرایطی که مأموران و مزدوران اموی سعی در کنترل اوضاع و فضای شهر داشتند تا صدایی از گلو برنیاید و کسی اعتراضی نکند حضرت زینب با تصرف ولایی خویش در انسان ها، حیوانات و حتی جمادات، نفس ها را در سینه حبس و زنگ شتران را از حرکت باز داشت و خطبه اش را با حمد و سپاس الهی و درود بر پیامبر خدا(ص) و خاندان پاکش آغاز کرد. و با بیان عبارت«یا اهل الکوفه، یا اهل الختل و الغدر» تأثیر گذارترین جمله را برای بیداری وجدان های به خواب رفته به کار برد تا خود را بشناسند و صورت خود را بخراشند که اهل وقاحت و رسوائی اند، دورو و تملق گویند و در مقابل دشمن خوار و ذلیلند. «الا و هل فیک الّا الصََّلف النطف؟ و الصدر اشنف؟ و ملق الاماء؟ و غمز الاعداء». آن حضرت فرمود: «چه بد توشه ای برای آخرت خود فرستادید! توشه ای که همان خشم و سخط خداست و در عذاب جاویدان خواهید بود.» آری، لکه ی ننگی بر دامان خویش نهاده بودند که به گفته ی آن حضرت با هیچ عملی پاک نمی شد و آن قتل سلاله نبوی بود. حسین(ع) کسی نبود که شما او را نشناسید زیرا پیامبر(ص) فرمود: «سید شباب اهل الجنه«. حضرت در ادامه با اشاره به خصوصیات منحصر به فرد امام فرمود: «او پناه مؤمنان فریادرس در بلاها، مشعل فروزان استدلال شما بر حق و حقیقت و یاور شما در قحطی و خشک سالی بود.» سپس از آن مردم برائت جست«الاساء ما تزرون و بعداً لکم و سحقاً و... چه بار بدی بر دوش خود گذاشتید پس رحمت خدا از شما دور و دورتر باد، چون که جگری از رسول خدا دریده اید و زنان و دختران با عفت و نجیبی از خاندانش را به کوچه و بازار کشانده اید.» در بعضی اقوال آمده است دشمن از رسایی و بیداری کلام حضرت و نگرانی از شورش مردمی که کم کم از حوادث آگاه می شدند تصمیم گرفت با آوردن سر مبارک امام(ع) کلام خواهرش را قطع نماید. و در آن موقع زینب(س) با چنین اشعار سوزناکی مردم را به حیرت و گریه انداخت «ای هلال ماه نو که تا به سر حد کمال رسید خسوف او را غافل گیر کرد و غروب نمود. ای پاره ی قلبم، هرگز گمان نمی کردم دست تقدیر چنین سرنوشتی را برای من رقم زده باشد.»
موضوع مطلب : زنان عاشورایی6،حضرت زینب،دختر ایران زمین،ashura women شکوه شکیبایی کنیه ی حضرت زینب(س) را ام کلثوم و ام الحسن گفته اند که بعضاً با نام خواهرش حضرت ام کلثوم (س) نوعی تشابه به وجود آورده است. دختر امیرالمؤمنین(ع) چون به سن رشد رسید، عبدالله بن جعفر بن ابی طالب وی را به همسری برگزید. وی از تولد یافتگان حبشه و کسی است که پیامبر درباره اش دعای خیر فرمود. همه ی نویسندگان سیره، او را به بزرگ واری، عزت نفس و بخشش فراوان ستوده اند. حضرت زینب(س) از عبدالله صاحب فرزندانی شد از جمله سه پسر و یک دختر معروف است پسران او عون و محمد در کربلا در رکاب امام حسین(ع) جهاد کردند و به شهادت رسیدند.
در محضر رسول اکرم(ص) حضرت زینب(س) عالی ترین درس های زندگی را در دامان پدر و مادر آموخت و دانش، بزرگ منشی، عقلانیت و تکریم شخصیت را از محضر جد گرامیش کسب نمود. نوازش های پدرانه و عاطفی پیامبر(ص) نه تنها متوجه حسنین(ع) می گردید بلکه دختران فاطمه(س) نیز از آن بهره مند می شدند. خصوصاً حضرت زینب(س) که از قدرت تفکر و اندیشه ی بالایی برخوردار بود و در عین کودکی خصلت های والایی داشت هم گام با ولایت مردم کوفه پس از شهادت امام علی (ع)، با امام حسن(ع) بیعت نمودند اما دیری نپایید که عهد خود را شکستند و از فرمان آن حضرت سرپیچی نمودند. فرماندهان لشکرش با وعده های معاویه به وی خیانت نموده، تنهایش گذاشتند و سرانجام آن حضرت ناچار شد با معاویه پیمان صلح ببندد و در این میان از زخم زبان و شماتت دشمنان دوست نما بسیار رنجیده خاطر گردد. در این شرایط، حضرت زینب(س) به هم راه برادرش امام حسن(ع) و دیگر علویان، از کوفه به سوی مدینه بازگشتند و در رکاب آن حضرت با صبر و مقاومت، مدافع ارزش های دینی و دست آوردهای رسالت رسول خدا(ص) بودند. احترام و محبت خاص حضرت زینب(س) به امام مجتبی(ع) از دو جهت قابل تأمل است. ابتدا این که آن حضرت برادر بزرگ تر و محل اتکاء زینب(س) پس از امیرالمؤمنین(ع) و به منزله ی پدرش بود و دیگر آن که وی امام زمانش به حساب می آمد و تبعیت از آن حضرت را بر خویش واجب می دانست. هم راز حماسه ی حسینی عشق و محبت حضرت زینب(س) به ذات احدیت، اوج ایثار و فداکاری وی را به نمایش گذارد و در همین راستا، ولایت امام حسین(ع) قلب خواهر را از مهر و عاطفه لبریز کرد و او را مطیع محض حق و حقیقت نمود. تعلق خاطر این خواهر و برادر در خلال شواهد تاریخی و حتی دورانی که حضرت زینب(س) هم سر عبدالله بن جعفر شده و زندگی مشترک تشکیل داده بود به خوبی نمایان است. در تاریخ چنین درجه ای از محبت بین یک خواهر و برادر کم تر دیده شده که البته دلیل آن واضح است؛ آن دو بزرگ وار، عارف به کمال، عظمت و جلالت قدر و شأن یک دیگر بودند. به گونه ای که زینب(س) برادرش را سرور جوانان اهل بهشت و ریحانه ی رسول خدا(ص) می دانست امام حسین(ع) برایش یکی از شخصیت های مطرح در «آیه ی تطهیر»، «آیه ی مباهله» و «سوره ی هل اتی» و مهم تر از همه امام منصوب از جانب خدا و پیامبر(ص) و به نص صریح قرآن بود. حضرت امام حسین(ع) نیز خواهرش را به حقیقت شناخته و به کمالات و فضائل و ویژگی هایش آشنایی کامل داشت و روح بلندش را مخزن اسرار الهی و حافظ اصل نبوت و ولایت می دانست. در تاریخ آمده است، روزی حضرت امام حسین(ع) مشغول تلاوت قرآن بود که خواهرش بر وی وارد شد. امام در حالی که قرآن را به دست گرفته بود به احترام وی از جا برخاست. ادامه دارد.... موضوع مطلب : وبلاگ من منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 13
کل بازدیدها: 306532
|
||