سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
" گُـــــــــردآفرین "بانـــــــوی ایرانی

 

رباب کیست؟ 

رباب همسر گرانقدر امام حسین علیه السلام، مادر عبدالله و سکینه و از زنان شایسته و نامدار تاریخ اسلام است.

وی بانویی فاضله و محدّثه بود که همراه امام حسین علیه السلام و فرزندانش در کربلا حضور داشت.

وی شاهد شهادت همسر و طفل شیرخواره اش بوده و رنج و مشقّات سفر کربلا را تحمّل نموده است.

او وظیفه سنگین خویش را آن طور که مورد رضایت خدا و فرزند پیامبر بود، انجام داد.

وی پس از آن به عنوان اسیر همراه دیگر زنان و دختران کاروان حسینی به کوفه و شام برده شد و در نهایت، به مدینه آمد و در آنجا اقامت گزید.

رباب که از بهترین زنان عصر خویش بود، نزد امام حسین علیه السلام منزلتی عظیم داشت و شدّت علاقه امام به وی، به قدری بود که حضرت فرمود:
«
من خانه ای را که سکینه و رباب در آن ساکنند، دوست دارم. علاقه مند به ایشان هستم و مال خود را برایشان خرج می کنم.»
در مقابل، رباب هم که افتخار همسری امام حسین علیه السلام را داشت، این ارزش را حفظ نمود و بعد از واقعه عاشورا و شهادت همسرش با اینکه خواستگاران فراوانی داشت همه را رد کرد و گفت:
«
پس از فرزند رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم همسری بر نمی گزینم.»
او به تحقیق دریافته بود که هیچ کس نمی تواند همانند امام باشد و درس هایی را که او از مکتب انسان ساز حسینی فرا گرفته بود، دوباره برایش زمزمه کند.  

رباب به امام حسین علیه السلام بسیار وفادار بود و در حمایت و تبعیت از آن حضرت، زندگی کرد و پس از شهادت جانگدازش همراه دخترش سکینه، خیمه عزا برپا نمود و به اقامه عزای آن امام همام پرداخت.

امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید:
«
هنگامی که امام حسین علیه السلام شهید شد، همسر آن حضرت، رباب، برایش مجلس سوگواری برپا نمود و همراه زنان و خدمتگزارانش چنان گریه کرد که اشک چشمانش خشک گردید.»
غم و اندوه فقدان امام سبب شده تا رباب یک سال پس از واقعه عاشورا از دنیا برود.
علاّمه مامقانی، رباب را در زمره زنان راوی حدیث نام برده و می نویسد:

«نسبت به روایت وی، نهایت اعتماد است

 یکی از مورّخان معاصر می گوید: او یکی از شاعران عرب و از برترین و برگزیده ترین زنان عصر خویش بود.
رباب وقتی سر امام را در مجلس ابن زیاد مشاهده کرد، به شدّت منقلب شد و بنابر درخواستش هنگامی که سر را به او دادند، در آغوش گرفت و بوسید، از داغ امام گریست و اشعاری را زمزمه کرد که ترجمه اش چنین است:
آه! حسین من که از دستم رفت و داغش تا ابد بر دلم ماند. در کربلا نیزه ها به او هجوم آورده و تنش را به خاک و خون کشید. خداوند، جنایتکاران کربلا را سیراب نگرداند!
مرثیه دیگر رباب در غم از دست دادن همسرش این گونه است:
آنکه را که فروغ بخش عالَمی بود، به خاک و خون افکندند و تنِ بی سر او را دفن کردند.خداوند، پاداش بسیار به تو عطا کند ای نواده رسول خدا! که با عزّت و شرف، سالار شهیدان گشتی و از خسران دور بودی! تو برای من کوهی بلند افراشتی که در پناهت آرام بودم و الطافت نسبت به ما قطع نمی شد. اکنون که تو رفتی، پدر یتیمان چه کسی باشد؟ و دستگیر محرومان که خواهد بود...؟ 




موضوع مطلب : رباب همسر امام حسین، زنان عاشورایی، دختر ایران زمین،ashura- muha


چهارشنبه 90 آذر 16 :: 10:54 عصر ::  مانده اثر از: گردآفرین

رؤیای حضرت سکینه... 

حضرت سکینه علیها السلام می گوید:
در یکی از شب ها که در شام بودم، خوابی دیدم طولانی.

در آخر آن خواب، زنی را مشاهده کردم که دست بر سر نهاده و نالان است. پرسیدم: این بانو کیست؟

گفتند: فاطمه دختر محمّد رسول خدا و مادرِ پدر تو است!

گفتم: به خدا، نزد او می روم و از آنچه با ما کردند، به وی شکایت می کنم.

پس نزد او رفته، مقابلش ایستادم و گریستم و گفتم: مادرجان!

حقّ ما را منکر شدند، جمع ما را از هم جدا کردند و حُرمت ما را نگه نداشتند! مادرجان! به خدا، پدرم حسین را کشتند!
پس آن بانو به من فرمود:
سکینه جان! دیگر سخن مگو که دلم را سخت لرزاندی و قلبم را پاره کردی! این پیراهن پدر تو است، آن را نگه داشته ام تا زمانی که خدا را ملاقات کنم!

امام حسین




موضوع مطلب : حضرت سکینه،زنان عاشورایی،دختر ایران زمین،ashura- muharam


چهارشنبه 90 آذر 16 :: 10:46 عصر ::  مانده اثر از: گردآفرین

 

بازگشت به کربلا و مدینه  

اوضاع و احوال اجتماعی با سخنرانی ها و بیدارگری های اهل بیت علیهم السلام تغییر یافت؛ یزید سمبل جنایت و غاصب حقّ امام شناخته شد و مورد نکوهش و لعن مردم واقع گردید.

ماندن اسیران در شام، سبب سرنگونی حکومت ظالمانه یزید می شد و آبروی بنی امیه را بیش از پیش، از بین می برد؛ بنابراین یزید تصمیم گرفت هرچه زودتر مقدّمات بازگشت خاندان امام علیه السلام را به مدینه فراهم کند.سکینه، همراه با دیگر اسیران به سوی مدینه رهسپار شد.

وقتی کاروان اسیران به عراق رسیدند، از راهنما خواستند از کربلا برود تا آنها به زیارت عزیزانشان بپردازند. در مدّت سه شبانه روز که اهل بیت علیهم السلام در کربلا بودند، روز و شب به نوحه خوانی می گذشت و گریه و زاری می کردند و از کنار قبری به کنار قبری دیگر می رفتند.
هنگام ترک آن سرزمین، سکینه بسیار گریست و بانوان را به وداع با مرقد شریف امام فراخواند و چنین نوحه سرایی کرد:
ای کربلا! با تو در مورد پیکری وداع می کنیم که بدون غسل و کفن در این مکان دفن شد!

ای کربلا! ما همراه امینمان (امام سجّاد علیه السلام) با تو وداع می کنیم، در مورد حسینی که روح پیامبر و روح وصیّ او حضرت علی علیه السلام بود.
ای کربلا! با تو در مورد پیکری وداع می کنیم که بدون غسل و کفن در این مکان دفن شد!
وقتی سکینه علیه السلام به مدینه رسید، همراه زنان بنی هاشم جامه سیاه پوشید و مجلس عزا برپا نمود و با نقل حادثه خونین کربلا از نهضت جاودانی امام حسین علیه السلام دفاع کرد.

مجالس وعظ و سخنرانی او موجب بیداری وجدان های به خواب رفته و شناخت راه سعادت برای انسان های مشتاقِ هدایت شد. دختر امام حسین علیه السلام همراه مادرش رباب، عمّه ها و دیگر بانوان، مورد توجّه مردم مدینه بود. مشکلات مردم به دست آنها حل می گردید و خوشه چینی از خرمن سبز تعالیم حسینی و مکتب رهایی بخش اسلام به وسیله آنها برای مردم محقّق می شد. گذران روزها، ماه ها و سال ها، خاطره سوزناک کربلا را از ذهن مسافران این سفر پربلا پاک نکرد.

زنان هاشمی جلسات عزاداری را قطع نکردند و با حزن و اندوه، آن روزها را به یاد می آوردند. امام صادق علیه السلام فرمود:
هیچ بانوی هاشمی، سرمه به چشم نکشید و خضاب نساخت و از خانه هیچ فرد بنی هاشم تا پنج سال دودی بلند نشد تا اینکه عبیدالله بن زیاد به هلاکت رسید.
خانم سکینه علیها السلام در خانه امام سجّاد علیه السلام زندگی می کرد؛ خانه ای که صاحب آن برای گریه بر «سیّدالشّهدا» روز و شب نمی شناخت. زمانی که از امام می خواستند کمتر بگرید تا چشمانش آسیب نبیند، می فرمود:
چگونه نگریم در حالی که دیدم خواهران و عمّه هایم در عصر عاشورا از این خیمه به آن خیمه می دوند؟!
به این ترتیب، حضرت سکینه علیها السلام در مدّت عمرش در شهر پیامبر و در منزل برادرش، امام سجّاد علیه السلام زندگی کرد و به ترویج و نشر راه امام حسین علیه السلام پرداخت.




موضوع مطلب : حضرت سکینه،زنان عاشورایی،دختر ایران زمین،ashura- muharam


چهارشنبه 90 آذر 16 :: 10:41 عصر ::  مانده اثر از: گردآفرین

تبلیغ در اسارت 

حفظ ارزش های دینی، جزء اهداف مقدّس رهبران الهی است.

آنها در نشر آیین محمّدی به اقتضاء زمان و مکان کوشیده اند. فرزندان اهل بیت علیهم السلام نیز چون اجداد خویش با پیش گرفتن روش صحیح در میدان رویارویی حقّ و باطل، دشمن را رسوا نموده و با پاسداری از خون شهیدان، هدف مقدّس آنها را زنده نگه داشته اند.
دختر امام حسین علیه السلام می دانست پدر بزرگوارش به خاطر امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با بدعت ها و انحرافات دینی و اجتماعی قیام نموده، بنابراین دیدن سر بریده امام بر نیزه، او را نگران نساخت؛ اما وقتی چشم نامحرمان به ساحت مقدّس اهل حرم افتاد، کوشید از آن نگاه ها در امان بماند.
سهل بن ساعد انصاری- از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم - در چگونگی ورود اهل بیت علیهم السلام به شام می گوید:
من قصد رفتن به بیت المقدّس را داشتم. چون نزدیک شام رسیدم، دیدم مردم، شهر را آذین بسته و به جشن و سرور پرداخته اند. سؤال کردم:

آیا برای شامیان عیدی هست که من اطلاع ندارم؟ پاسخ شنیدم: ای پیرمرد! از بیابان آمدی؟ گفتم: من سهل بن ساعدی هستم و رسول خدا را دیده ام. گفتند: عجب است که آسمان، خون نمی بارد و زمین، اهلش را فرو نمی برد! گفتم: مگر چه شده؟ گفتند: این، سر حسین است که از عراق هدیه آورده اند! جلوتر رفتم، پرچم هایی دیدم که در بین آنها سری بر نیزه است. او شبیه ترین افراد به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بود و پشت سر آن، بانوانی بر شترانی بی پوشش سوار بودند. نزدیک تر رفتم. از نخستین زن پرسیدم:

کیستی؟گفت: من سکینه، دختر حسینم.
آری، همچنان که جدّه اش حضرت زهرا علیها السلام تا لحظه های آخر زندگی به پاسداری از فرامین الهی کوشید و در نظر هیچ نامحرمی ظاهر نشد، او نیز در بحرانی ترین لحظات حیات، تابع دستورات الهی بود؛ گرچه حوادث آن روزها کافی بود تا کوه را از هم بپاشد و زمین و آسمان را درهم کوبد.
اسیران آل رسول را در حالی که به ریسمان بسته شده بودند و از میان جمعیت عبور می دادند، وارد مجلس یزید کردند. جفاکاران شام که از بزرگی، شکوه و ابّهت آنها در شگفت مانده بودند، پرسیدند: شما چه کسانی هستید؟ سکینه فرمود: ما اسیران، از خاندان محمّد صلی الله علیه وآله وسلم هستیم!
تبلیغ روشنگرانه، با بیان موجز و مختصر جهت بیداری خفتگان در غفلت، از رسالت های مهمّ بازماندگان واقعه عاشورا بود.

دختر امام حسین علیه السلام با سخن کوتاه «ما اسیران آل محمّدیم»، مردمِ مسخ شده از تبلیغات پوچ و پرهیاهوی یزید را به تفکّر واداشت که:

اگر اینها آل محمّدند، چرا اسیر شده اند؟ بنابراین، یزید در مواقف مختلف با اقدامات سنجیده و درستِ وابستگان امام علیه السلام رسوا می شد و جوانه های هوشیاری در دلها و افکار مردم شام روییدن آغاز می کرد.
حضرت سکینه علاوه بر بیدارگری های غیر مستقیم، در برابر دید همگان مقابل ظالمان می ایستاد. وی وقتی سر بریده فرزند زهرا علیها السلام را مقابل یزید مشاهده کرد که او با جسارت بدان هتاکی می کند و شعر پیروزی می سراید، فریاد برآورد و گفت: به خدا، سخت دل تر از یزید ندیدم و کافر و مشرکی بدتر و جفاکارتر از او نیست.
آنگاه که یزید در مورد پدرش گفت: حسین، حق را منکر شد و قطع رحم نمود و در ریاست و رهبری با من ستیز کرد. در پاسخش فرمود:
ای یزید! از کشتن پدرم خوشحال نباش! او مطیع خدا و رسول بود و دعوت حق را اجابت کرد و به سعادتِ شهادت نائل آمد! ولی روزی خواهد آمد که تو را بازخواست می کنند، خود را برای پاسخگویی آماده کن! ولی تو چگونه می توانی پاسخ دهی؟
مصیبت دشت نینوا و شهادت پدر و برادرها عواطف وی را تحت تأثیر قرار داد؛ به ویژه زمانی که یزید ملعون بر لب و دندان امام چوب زد و با آن ضربه ها، روح و روان ریحانه بتول را جریحه دار نمود. او به ناچار همراه خواهرش (فاطمه) به دامن عمّه شان زینب پناهنده شده و گفتند:
«
یا عمّتاه انّ یزیداً اینکت ثنایا ابینا بقضیبه؛ عمّه جان! یزید با چوبدستی دندان های پدرمان را می زند
و این استمدادطلبی، حکایت از این دارد تا عمّه نگذارد او چنین کند!

نفس فاطمی و علوی، دختر علی (علیه السلام) آنها را به آرامش دعوت نمود و غیورانه در مقابل یزید ایستاد و فرمود:

آیا چوب می زنی؟ دستت بشکند! این سر و صورت از چهره هایی است که سال های طولانی برای خدا سجده کرده است! 




موضوع مطلب : حضرت سکینه،زنان عاشورایی،دختر ایران زمین،ashura- muharam


چهارشنبه 90 آذر 16 :: 10:35 عصر ::  مانده اثر از: گردآفرین

کاروان کربلا 

سکینه بلایای سنگین روز عاشورا را با دلی استوار و اراده ای پولادین تحمّل نمود.

این توان، برخاسته از باطن پاک و توجّه کامل او به ذات احدیّت بود، همان گونه که امام حسین علیه السلام درباره اش فرموده:

«دخترم، دائم محو جمال الهی است.»

مطمئنّاً اگر امام بردباری او را محک نزده بود و به درجه ایمانش واقف نبود، او را همراه خویش به سفری پرحادثه نمی برد تا مبادا از آن حوادث دهشت بار روحش متزلزل شده و دینش دستخوش دگرگونی گردد. سکینه به مرتبه ای از یقین و رضای الهی رسیده بود که کشته شدن پدر و برادرها و عموها را دید، اما لب به شکایت نگشود و آن مصائب را لطف الهی دانست.
وی نظاره گر وقایع عاشورا بود. او ندای کمک خواهی پدرش را که مظلومانه یار و یاور می طلبید، شنید و با تمام وجود، درد بی کسی مادر، خواهر، عمّه ها و زنان را چشید و با اینکه در اوان جوانی بود، سرپرستی دختران کوچکتر از خود را به عهده گرفت و به دلداری آنها پرداخت. با آنکه عطش تا عمق وجودش پنجه افکنده بود، دلیرانه مقاومت کرد و از بی آبی، شکوه ننمود.
او پس از شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام بالینش حاضر شد و با سوز دل، نوحه سرایی کرد و زمانی که پدرش عمود خیمه عباس علیه السلام را کشید، داغ سنگین این مصیبت را در خود مخفی نگه داشت تا دشمن خیال نکند فرزندان حسین علیه السلام مرعوب شده و شکیبایی را از دست داده اند. او به خدا دل بسته بود، با صبر قرین بود و از راه مستقیم الهی خارج نشد.
سکینه از اوّلین افرادی است که از شهادت امام مطّلع گردید.

وقتی اسب بی صاحب امام، با زین واژگون و شیهه زنان به سوی خیمه آمد، او به استقبالش رفت و با زبان حال ، احوال پدر را جویا شد. او به این فکر می کرد که: آیا لحظه آخر به امام آب دادند یا خیر؟ بغضِ فروخورده اش یکباره به خروش تبدیل شد و فریاد برآورد که: واقتیلاه! واابتاه! واحسیناه! واحسناه! و واغربتاه!
زمانی که دشمن، او و دیگر زنان را به قتلگاه برد تا از کنار کشتگان عبور دهد، او ناگهان بر پیکر خونین پدر افتاد و او را به آغوش گرفت و طوری گریست که دوست و دشمن گریان شدند. عمر بن سعد فرمان داد با زور و تهدید دختر امام حسین علیه السلام را از بدن پدر جدا نموده و همراه بقیه مصیبت دیدگان به اسارت برند. سکینه می گوید:
وقتی پیکر پدرم را در آغوش گرفتم، از حلقوم بریده اش این ندا را شنیدم که می گفت:
شیعتی ما ان شربتم ماء عذبٍ فاذکرونی
او سمعتم بغریبٍ او شهیدٍ فاندبونی

شیعیان من! هر زمان که آب گوارایی نوشیدید، مرا به یاد آورید و اگر سرگذشت غریب و شهیدی را شنیدید، بر من بگریید!




موضوع مطلب : حضرت سکینه،زنان عاشورایی،دختر ایران زمین،ashura- muharam


چهارشنبه 90 آذر 16 :: 10:27 عصر ::  مانده اثر از: گردآفرین
<   1   2   3   4   5   >>   >   
وبلاگ من

سلام...من گُردآفرینم . شخصیتی از شاهنامه فردوسی. سرباز بانوی ولایت و مبارز ایران زمین هستم.....
پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 23
کل بازدیدها: 301884